هوش هیجانی و تاثیر آن در موفقیت شغلی

هوش هیجانی و تأثیر آن در موفقیت شغلی

سال‌ها و قرن‌های زیادی باور مردم بر این بود که هوش مفهومی دارد که به طور مستقیم با فکر و مغر انسان در ارتباط است و باهوش بودن یک فرد را با حل شدن مساله‌های ریاضی و فیزیک و شیمی او می‌سنجیدند و در فضای علمی هم از آن با IQ یاد می‌شد. بودن و هستند هنوز افراد و سازمان‌هایی که برای سنجش یک فرد، فقط هوش IQ او را مورد سنجش قرار می‌دهند و نتیجه این موضوع در بسیاری مواقع چندان رضایت‌بخش نیست. چرا که هوش ذهنی به تنهایی معیاری مناسب برای سنجش افراد نخواهد بود.
هوش یکی از مهم‌ترین سازه‌های فرضی است که از زمان مطرح شدن آن توسط آلفرد بینه در اوایل قرن بیستم همواره برای تبیین موفقیت شغلی و کارآیی به کار رفته است؛ اما چند سالی است که مفهومی مهم و تکمیلی درباره هوش مطرح شده است؛ هوش هیجانی.
هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی در واقع لایه‌های درونی‌تر از احساسات، عواطف، پاسخگویی به شرایط پیش‌آمده و مواردی مانند این‌ها را شامل می‌شود که روزانه با آن‌ها روبرو می‌شویم. در واقع هوش هیجانی توانایی مدیریت کردن اضطراب، کنترل تنش‌ها و انگیزه، امیدواری و مثبت‌اندیشی در هنگام روبرو شدن با موانع در راه رسیدن به هدف است که به اختصار به آن EQ هم می‌گویند.
برای اینکه بتوانید هوش هیجانی خود را بهتر بشناسید و آن را تقویت کنید، باید شناختی روی ۴ مؤلفه اصلی یعنی «خود»، «دیگران»، «آگاهی» و «عمل» به دست آورد که منجر به توسعه مهارت‌های فردی در ۴ زمینه «خودآگاهی»، «مدیریت بر احساسات و عواطف»، «آگاهی اجتماعی» و «توسعه مهارت‌های اجتماعی» منجر خواهد شد.
هوش هیجانی چه کمکی به موفقیت در شغل می‌کند؟
محققین درباره فعالیت مغز تحقیقاتی انجام داده‌اند که نشان می‌دهد هوش هیجانی انسان نسبت به بهره هوشی، معیار واقعی‌تری در سنجش موفقیت است؛ به عبارت دیگر هوش هیجانی در موفقیت و کامیابی انسان در زندگی شخصی و حرفه‌ای نقش بسیار تعیین کننده‌ای بازی خواهد کرد.
با توجه به اهمیتی که هوش هیجانی در موفقیت افراد بازی می‌کند بهتر است نگاهی به پارامترهایی که می‌تواند در این زمینه به موفقیت افراد کمک کند داشته باشیم.
گُلمن در کتاب «هوش هیجانی» خود به نقل از سالووی توصیفی پایه‌ای از هوش هیجانی را درباره استعدادهای هر شخص را در غالب ۵ توانایی اصلی توضیح می‌دهد که در ادامه به آن‌ها نگاهی می‌اندازیم:
۱. شناخت عواطف خود: افرادی که در مورد احساسات خود اطمینان و قطعیت دارند بهتر می‌توانند زندگی خود را هدایت کنند. این شناخت از مرور عملکرد و بازخورهایی که در فرد در شرایط اجتماعی متفاوت از خود نشان می‌دهد به مرور زمان کامل‌تر می‌شود.
۲. مدیریت هیجان: مدیریت و بکارگیری درست از احساس، قابلیتی است که متکی بر شناختی است که هر فرد از خود دارد. مدیریت درست هیجان و احساس که از آن به هوش هیجانی یاد می‌شود می‌تواند نتایج مختلفی از احساس ناامیدی و افسردگی تا موفقیت و شادکامی را در پی داشته باشد. همچنین مدیریت درست عواطف و احساس‌ها می‌تواند علاوه بر دفع تهدیدهای محیطی، فضایی ایجاد کند که از موقعیت‌هایی که پیش می‌آید به درستی استفاده کنید.
۳. خودانگیختگی: این خصلت مربوط به تمرکز هیجان‌‌ برای دستیابی به اهداف، با قدرت، اطمینان، توجه و خلاقیت است. در واقع افراد خود انگیخته، با تمرکز روی یک هدف، به تکمیل یک عمل می‌پردازند. آنها همواره در تکاپو و حرکت هستند و تمایل دارند که همواره مؤثر و مولد باشند. می‌توان اینطور گفت که خودانگیختگی کلید رسیدن به پیشرفت است. این حس می‌تواند نیروی محرکی بسیار مفیدی برای افراد باشد. هر فرد اگر می‌خواهد در کارهای خود با موفقیت و دقت قدم بردارد، باید بتواند این قابلیت خود را شناخته و آن را تقویت کند.
۴. شناخت هیجان‌ها و عواطف دیگران: تسلط بر این موضوع می‌تواند به قابلیتی به نام همدلی منجر شود. همدلی اساس ارتباط با مردم است. افرادی که از این قابلیت برخوردارند یا آن را به خوبی می‌شناسند، نشانه‌های اجتماعی را شناخته و خواسته‌های دیگران را تشخیص می‌دهند. این موضوع می‌تواند در آینده و با شناخت بیشتر افراد حتی منجر به پیش‌بینی رفتار مخاطب هم شود.
۵. حفظ و تحکیم روابط: بخش عمده‌ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. این‌ها مهارت‌هایی هستند که محبوبیت رهبری اثربخش بین فردی را تقویت می‌کنند.
با توجه به مواردی که گفته شد، تأثیر هوش هیجانی در موفقیت فردی، اجتماعی، شغلی و حرفه‌ای موضوعی انکارناپذیر است. درواقع با شناختی که نسبت به هوش هیجانی پیدا شده است، شناخت انسان نسبت به خود و نوع رفتار و مدیریت بر احساس‌ها و هیجان‌ها، او را به این نتیجه رسانده که برای رسیدن به موفقیت باید یه مواردی بیشتر از IQ توجه کند. نتیجهٔ یک مدیریت درست بر عواطف و احساس‌ها، می‌تواند نتیجهٔ عملکرد ذهن افراد را بهتر از قبل به نمایش بگذارد.